در خلوت تنهایی مــــــــــن

دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش راه آسمان باز است ، پر بکش

در خلوت تنهایی مــــــــــن

دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش راه آسمان باز است ، پر بکش

در خلوت تنهایی مــــــــــن

خدایا! من در کلبه فقیرانه خود، چیزی دارم که تو در عرش کبریائی ات نداری. من چون تو خدائی را دارم ولی تو همچون خودت را نداری!

خدایا !

من چیزی نمیبینم .

آینده پنهان است.

ولی آسوده ام ،

چون تو را می بینم

و تو همه چیز را . . .


خدایا ، آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم

و آنگونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم . . .

(کورش بزرگ)

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۴۹ مطلب توسط «R_Naderi» ثبت شده است

 

 

 

 

گاهی مسیر جاده به بن بست میرود
گاهی تمام حادثه از دست میرود
گاهی همان کسی که دم از عقل میزند
در راه هوشیاری خود مست می رود
گاهی غریبه ای که به سختی به دلنشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می رود
اول اگرچه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفتهاست می رود
وای از غرور تازه به دوران رسیدهای
وقتی میان طایفه ای پست می رود
هر چندمضحک است و پر ازخنده های تلخ
بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود
گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست میرود
اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می رود
این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شست میرود
بی راهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود 

۱۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۲ ، ۰۹:۴۹
R_Naderi

 

تاریخچه تقلب از جایی شروع می شود که " حسن کچل " برای نخستین بار به مکتب رفت . از بد ماجرا ، همان روز امتحان ماهیانه کودکان مکتب بود ؛ لیک حسن کچل از روی تنبلی چشمان چپش را بر روی ورقه ی همزاد انداخت تا نکته ای بس ارزشمند از ورقه ی فوق الذکر دشت کند .

این بود که اولین تقلب تاریخ بشری رقم زده شد . البته این تقلب با روش های بسیار ابتدایی بشری رقم زده شد. البته این تقلب باروش های بسیار ابتدایی (در مقابل ترفند های کنونی ) صورت گرفت . بدین ترتیب که حسن با کلی زور زدن خود را به بالای ورقه ی همزاد رسانید و خیلی راحت مطالب را کش رفت . از آن به بعد تقلب دوران طلایی خود را آغاز کرد .

 

روش های نوشتاری

1. نوشتن روی کف پا ، پس کله ، پشت گوش و ...
2. نوشتن روی دیوار ، روی میز ، پشت نیمکت ، زیر نیمکت ، پشت لباس یا مانتوی دانش آموز جلویی ، ...
3. نوشتن به روی دستمال کاغذی ، پاکت نامه ، ...
4. نوشتن و لوله کردن تقلب و جاسازی آن در حفره های مختلفی از جمله بینی ، دهن ، گوش ، فک پایین ، دریچه آئورت ، ...

 

روش های باکلاس

1. استفاده از ماشین حساب مهندسی
2. استفاده از موبایل
3. استفاده از آیینه ، موچین ، لوازم آرایشی ، فیلم ، عکس ، ...

 

روش های بی کلاس

1. شیره مالیدن بر سر یکی از بچه درس خون ها
2. خم کردن سر به روی ورقه ی طرف به صورت تابلو

 

توجه :

اگه در این امر تبحر کافی ندارید ، اصلاً سمت این کار نرید ؛ که عواقبی جز‌ء ضایع شدن و اخراج و تابلو شدن ندارد

۱۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۲ ، ۱۳:۱۸
R_Naderi

پرسیدم ...
چطور ، بهتر زندگی کنم ؟ 
با کمی مکث جواب داد :
گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،
با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،
و بدون ترس برای آینده آماده شو .
ایمان را نگهدار و  ترس را به گوشه ای انداز  .
شک هایت را باور نکن ،
وهیچگاه به باورهایت شک نکن .
زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی .
پرسیدم ،
آخر .... ،
و او بدون اینکه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :
مهم این نیست که قشنگ باشی ... ،
قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .

۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۲ ، ۱۱:۵۷
R_Naderi

کنــارت هستند ؛ تا کـــی !؟

تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند …

از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟!

وقتی کســی جایت آمد …

دوستت دارند ؛ تا چه موقع !؟

تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند ….

میگویــند : عاشــقت هســتند برای همیشه نه ……

فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !

و این است بازی باهــم بودن … !!!

 
 
 
۲۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۱ ۰۱ تیر ۹۲ ، ۱۰:۰۵
R_Naderi

 

خدا در بیابان های خالی از انسان نیست....

 

خدا در جاده های تنهایی بی انتها نیست....

 

خدا در مسیری که به تنهایی آن را سپری میکنی نیست...

 

خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست....

 

در قلبیست که برای تو می تپد....

 

خدا در خانه ای است که تنهایی در انجا نیست....

 

در جمع عزیزترین هایت است...

 

خدا در دستی است که به یاری میگیری....

 

در قلبی است که شاد می کنی...

 

در لبخندی است که به لب می نشانی....

 

در میان گره های دستان ماست که بهم پیچیده....

 

خدا در همین نزدیکی هاست....

 

 

۲۲ نظر موافقین ۸ مخالفین ۱ ۲۸ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۱۲
R_Naderi


 

متن ترانه نفس مرتضی پاشایی :

چشات منو داده به دستای باد

دلم عشقت و از کی بخواد

دل تو با دلم به سادگی را نمیاد

ببین دل من در و رو همه بست

تو دلم کی به جز تو نشست

اخه عاشقتم تو به عاشقی میگی هوس

همش هوس تو رو داره دلم

دیوونتو و چاره نداره دلم

به تو دل و بسته دوباره دلم

عشق تو کار دلم

نفس نفسم تو رو داد میزنه

نفس توی سینه صدات میزنه

نگاه تو مثل جواب منه

تعبیر خواب منه

—  ترانه نفس مرتضی پاشایی

دلم دیگه درگیر عاشقی

تو قلب تو اخه کیه

که بهم نمیگی ما دو تا دلمون یکیه

نذار دیگه سر به سر دل من

اگه در به در دل من

ولی جای توئه دیگه تو دل غافل من

اره هوس تو رو داره دلم

دیوونتو و چاره نداره دلم

به تو دل و بسته دوباره دلم

عشق تو کار دلم

نفس نفسم تو رو داد میزنه

نفس توی سینه صدات میزنه

نگاه تو مثل جواب منه

تعبیر خواب منه

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۲ ۲۸ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۳۷
R_Naderi

 

 

1-در بخشیدن خطای ‏دیگران مانند شب باش 

2-در فروتنی مانند زمین ‏باش            

3-در مهر و دوستی مانند ‏خورشید باش


4-هنگام خشم و غضب مانند ‏کوه باش

5-در سخاوت و کمک به‏ دیگران مانند رود باش

6-در هماهنگی و کنار‏ آمدن با دیگران مانند دریا باش

7-خودت باش همانگونه که‏ مینمایی

پس از تعمق در این هفت‏ پند به این کلمات یک بار دیگر دقت کن :
شب ، زمین ، خورشید ،‏ کوه ، رود ، دریا و انسان

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۱۵
R_Naderi

چگونه بخوانمت؟ چگونه یادت کنم؟ که شرمسارم از اینکه چون تو خدایی و چون ما بندگانی چون تو مهربان وبنده نواز وبخشنده و چون بندگانی بی رحم و متجاوز

 

 


خدایا !

 

شرمسارم که بندگانت به نام تو سر از تن جدا میکنند.



خدایا !

 

خجلم که بندگان تو به نام تو آزار و شکنجه می دهند و حقوق انسان ها را زیر پا می گذارند.

 



خداوندا

 

شرمسارم که بندگان تو با نام تو حکومت می کنند و دلهای امیدوار به تو را مایوس می سازند.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۶ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۳۷
R_Naderi

دریافت
حجم: 6.14 مگابایت
 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۳ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۰۹
R_Naderi

قطار می رود ...

تو می روی ...

تمام ایستگاه می رود ...

و من چقدر ساده ام که سالهای سال، در انتظار تو ...

کنار این قطار رفته ایستاده ام ...

و همچنان به نرده های ایستگاه قطار رفته تکیه داده ام ...

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۱۶ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۳۶
R_Naderi